ارمیاارمیا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

[کـودکــانهـ ـهایـــ اِرمــیـا]

پشت صحنه اتلیه 2 سالگی

عزیز دلم همونطور که گفته بودم قرار بود 28 شهریور بریم اتلیه ولی سرما داشتی و نشد که بریم ،دیگه تنبل شده بودم ولی باالاخره دیروز 27 مهر ساعت5  رفتیم و  عکسهای خوشگل انداختی .. اولش خیلی خوب همکاری کردی ولی با دو تا لباس اخر دیگه کلافه شده بودی و همش میگفتی مامانی مامانی ، اون ژستات اونی نشد که منو عکاس میخواستیم ،حالا باید برم ببینم چطور شده امیدوارم خوب شده باشه چون فشن بود و مردونه قربونت برم ساعت 6 کارمون تموم شد و با کالسکه تا خونه ی مادر جون رفتیم ،مادر جون هم که تهران و مشهد بود کلی برامون سوغاتی اورده بود بعدشم بابام مارو رسوند خونه و شام هم رفتیم خونه ی مامان بزرگ اینا ..کلا روز پر کاری بود که شما هم ساعت 11:30 خوابیدی . ...
28 مهر 1393

پس و پیش 2 سالگـــی

نمیدونم چند روز طول میکشه تا این پست کامل بشه خیلی دست بزن پیدا کردی یعنی همونقدر که مهربونی و بوسمون میکنی همونقدر هم میزنیمونو گاز میگیری واقعا نمیدونم علتش چیه ! یه مدت خوب شده بودی ولی باز شروع کردی! حتی بابای منو هم که گاز نمیگرفتی الان 1 دقیقه هم ول کنش نیستی ! قربونت برم 2 ساله ی من، بهت میگم ارمیا چند سالته ؟ میگی 2. به علت سرماخوردگی و تب اتلیه مون کنسل شده بود و باید دوباره وقت بگیرم چون این روزا کلاس نقاشیمو عوض کردم وقت نمیشه که ببرمت اتلیه . یه خرس داری که خاله شفق برات خریده بود و لباس صورتی داره ولی بهش میگی اقازرسه ، هر جا میری میبریش (تو خونه) با هم سه چرخه سوار میشین و هر چی میخوای بخوری بهم میگی به اقا خ...
13 مهر 1393

ارمیا 2 ساله شد

عزیز دلم فعلا این چند تا عکس رو برای دوستامون میزارم سر فرصت همه ی عکسای تولد رو میزارم . خیلی به همه خوش گذشت مخصوصا به خودت ، خدارو شکر که همه چی همون جور که میخواستم شد ، حیاط رو به خاطر اول هر تزئین کرده بودن منم باز بهش اضافه کردم ، چون هوا خوب بود تولدت تو حیاط مهد بود ، خیلی خسته شدم ولی به یه لبخند تو می ارزید I wish God bless you… With all joy and cheers… May you live a long life… May you get all good thing in your life… May you have happy days and nights… May all your dreams come true… May all your desires be fulfilled… May you spreading happiness everywhere… And St...
2 مهر 1393

من مادر شدم-23 ماهگی

23 ماهه شدی ، 24 ماهه شدی،یه پسر شیطون شدی، اقا شدی،باورم نمیشه 2 ساله کنارمونی،2 سال خیلی زود گذشت نه؟ همه بهم میگفتن چشم رو هم بزاری بزرگ میشه! میگفتم اینا چی میگن... اما حالا.. دیشب داشتم میخوابوندمت بهم میگفتی عصه بعو ! (قصه بگو) بابایی گفت جاااااااااااااان تو کی اینقدر بزرگ شدی؟؟ و چند ثانیه تو شک بود! دیگه 2 ساله میشی، دیگه از این به بعد کلاس رفتنات شروع میشه ، دیگه باهامون حرف میزنی،درخواستاتو میگی ،وای خدا شکرت که زنده امو میبینم این روزارو ،امسال برات یه جشن متفاوت گرفتم که فقط به خودت خوش بگذره و با کلی نی نی تولدتو جشن بگیریم ، 2 هفتس که عاشقه تولد شدی میگی تَتَدُ  ، روزی 200 بار هم شمع فوت میکنی ، حرفه ای شدی ارم...
1 مهر 1393
1